"انتخابات" در ايران شبيه هيچ جاى ديگر دنيا نيست. در ايران ظاهرا سلطنت و سنت وراثت پادشاهى نرينه ور افتاده است. اما حکومت اسلامى روى الاکلنگ سلطنت - خلافت استوار است و عصاره ارتجاع تاريخ را درخود فشرده کرده است. اگر ميخواهيد شاهان و شازده هاى اسلامى را ببينيد نگاهى به زعماى بنيادهاى مختلف در ايران و بارگاه و نوع زندگى حضرات بياندازيد. اگر ميخواهيد حکومت "عدل" على و خلفاى اسلام عهد عتيق را ببينيد نگاهى به خيل مفتخوران و سرمايه داران اسلامى و آيت الله ها و کانونهاى متفرقه ارتجاع بياندازيد. حال قرار است يکبار ديگر اين نظام که هر ستونش بر دريائى از خون بنا شده است "انتخابات" بگذارد. کانديدها هم مثل دوران سلطنت همه حزب رستاخيزى (خوديهاى اسلامى) اند. هر کدام ميتواند ديگرى را به دليل بى عرضگى در جنايت و نسل کشى مورد حمله قرار دهد. فيلترى که اين چهار جرثومه توحش از آن عبور کرده اند آئينه تمام قد همه شان است. حتى اگر تاريخ شان را عامدانه فراموش کنيم. اين کارناوال جنايتکاران است. اين ويدئو گيم کامپيوترى نيست٬ داستان بسيار واقعى است.
و نکته جالبتر اينست که عده اى آنچنان براى اين اوباش يقه ميدرند که انسان فکر ميکند شايد ضربه مغزى خورده اند! اما نه٬ اين لشکر آگاهانه براه افتاده است. اين ستون پنجم آپارتايد اسلامى و تحجر و عقب ماندگى است. اينها رستاخيزى هاى اسلامى اند. از شاعر و نويسنده شرقزده و کلاه مخملى ماب مانند دولت آبادى تا فلان فيلمساز ديروز پاسدار تا حقوق دان و فعال "جنبش زنان" و دانشجويان مسلمان و فسيل هاى طرفدار خمينى موسوم به ملى مذهبى در داخل تا خانواده حزب توده و کسانى که پائى در خارج و پائى در داخل دارند و ناسيوناليتهاى متفرقه بسيج شدند تا در اين عاشوراى اسلامى شرکت کنند! واقعيت اينست که اين جماعت هرچه بگويند و هر توجيهى بياورند همه براى روتوش يک امر است؛ شرکت در نمايش حکومت اسلامى. عده اى اسم محترمانه آن را "مشارکت" گذاشته اند. عده اى دماغ دمکراتيک شان را ميگيرند و به خاطر تاريخ و خدمت به ايران "راى" ميدهند! عده اى حقوق بگير خود رژيم اند و بايد وظايف سياسى و ادارى شان را به انجام برسانند. عده اى بيزنس دارند و به پول نه نميگويند. هر که نانشان را بدهد "مولايشان" است. خلاصه هر کسى هر دليل و توجيهى دارد٬ نتيجه اينست که جمهورى اسلامى و نفس "انتخابات" مهم است و "مشارکت" در آن "بسود روند دمکراسى و مدنيت" است! برخى در خارج ميگويند "من خودم را از حق راى ام محروم نميکنم!" اينها جملگى٬ از خامنه اى تا فلان ديروز دست چپى و امروز طرفدار نخست وزير دولت قتل عامها٬ همه تا به "انتخابات" مربوط است٬ يک حرف دارند و يک حرف ميزنند.
اما توجيهات اينها مهم نيست. ابدا مهم نيست چرا سلطنت طلب طرفدار آمريکا امروز سازش را با جمهورى اسلامى کوک ميکند يا چرا امثال خانم مهر انگير کار حرکت سياسى اش را با "شناسنامه ايرانى" اش توجيه ميکند. يا حزب دمکرات چى ميگويد و يا توجيه توده ايها و اکثريتها و سلطنت طلبان ديروزى چيست. نه٬ اين نوع استدلالهاى بازارى دوره انتخاباتى ابدا مهم نيستند. اينها صرفا توجيهاتى در خدمت انتخاب سياسى اين جماعت است. آنچه که مهمتر است و بايد جواب بگيرد بحثى است که راجع به "تحريمى" ها و مردمى که ناچارند راى بدهند زده ميشود. ايندو را بايد به دقت و به روشنى پاسخ داد.
آيا "فرقى نميکند"؟
ميگويند آيا بين احمدى نژاد و موسوى يا کروبى هيچ تفاوتى قائل نيستيد؟ ميدانيم "انتخابات غير دمکراتيک" است اما آيا بهتر نيست موسوى بيايد؟ آيا شما مسئوليتى در قبال مملکت نداريد؟ مگر نميبينيد که احمدى نژاد کشور را پاى جنگ و نابودى ميبرد؟ اگر راى ندهيد دوباره احمدى نژاد مى آيد!
اين نوع استدلال يک نوع شارلاتانيزم سياسى محض است. به مفروضات اين استدلال توجه کنيد؛ ما با نظامى روبرو هستيم که يک رئيس جمهورش ميتواند کشور را به "صلح و صفا و کار و گشايش سياسى" ببرد و ديگرى پاى جنگ و نابودى! حتى در مهد دمکراسى جهان رئيس جمهورى به تنهائى چنين اختيارى ندارد. اگر اينطور است٬ پس چرا اينهمه از شوراى نگهبان و نظارت استصوابى و خامنه اى و کانونهاى واقعى قدرت در جمهورى اسلامى ميناليد؟ کدام حرف شما را قبول کنيم؟ کدام رئيس جمهورى اسلامى از بنى صدر تا احمدى نژاد راسا مسير سياستهاى اصلى نظام را تغيير داده است و يا کدام رئيس جمهور حکومت اوباشان و جنايتکاران مجرى سياست دوره اى اين نظام نبوده است؟ اينها استدلال نيستند٬ کلاهبردارى سياسى و توجيه خوشرقصى براى جمهورى اسلامى اند.
هيچ آدم با عقل متوسطى مايل نيست که جناح وحشى تر يک حکومت سر کار باشد. هيچ آدم سياسى جدى دوست ندارد دشمن اش يکپارچه و متحد باشد. هر کسى که درگير جنگى است حتما هر لحظه موقعيت عمومى و مشخص دشمن را ميبيند٬ ارزيابى ميکند٬ و از شکافهاى بالا در خدمت تشديد مبارزه در پائين عليه کل اين پديده استفاده ميکند. هر نيروى سياسى جدى تلاش ميکند راسا با سياستهائى شرايط را بنفع جنبش خود جهت دهد. اين ليست ملاحظات سياسى و تاکتيکى طولانى است. اينها اول تصويرى خشک و فلج و متعصب از حريف و مخالفين ميدهند تا بتوانند خشک مغزى٬ فلج بودن در ارتجاع و فالانژيسم اسلامى خود را روتوش کنند. ما حتما ميخواهيم نه فقط احمدى نژاد و قداره بندان درجه يک در قدرت نباشند بلکه ميخواهيم کل اين پديده را با کلکسيون قاتلين اش سرنگون کنيم. مشکل از اينجا شروع ميشود که اين نظام و "انتخابات" اش فرض شماست. براى شما جمهورى اسلامى با موسوى حتما بهتر است. براى ما خود جمهورى اسلامى بدتر است. شما ميخواهيد اين نظام بماند و لقمه اى هم به طرف شما پرت کند و ما ميخواهيم شر اين نظام را از سر جامعه ايران بکنيم. شما با اسلام و عقب ماندگى و مردسالارى و زن ستيزى و فلاکت عمومى مسئله اى نداريد. اينها کم و بيش خصوصيات نظام مطلوب همه شما هم هست. براى ما نفس اين پديده ها ارکان اسارت طبقاتى و تحميل بردگى اند. ممکن است بگويند بله خود ما مخالف اين نظام هستيم اما حالا که هست. تا وقتى هست بايد فقط تحريم کرد؟ چرا نبايد براى اصلاحش مبارزه کرد؟ اين نوع طرح مسئله هم ادامه همان منطق اولى را دارد و به مفروضات قلابى مبتنى است. اولا ما "انتخابات" را تحريم نميکنيم بلکه اين مضحکه را بعنوان جزئى از يک پديده وسيعتر به نام جمهورى اسلامى برسميت نميشناسيم. ثانيا شما براى اصلاحات هم مبارزه نميکنيد. شما چرخ پنجم ارتجاعى ترين حکومت جوامع معاصر هستيد. کمونيسم کارگرى در صف اول مبارزه براى هر نوع اصلاح و بهبود وضع مردم است. "اصلاحات" شما همواره در خدمت طبقه بورژوازى و مفت خور آن مملکت بوده است. به مصوبات دوره هاى مختلف دولت و مجلس اسلامى تان نگاه کنيد! بجز به فقر کشاندن ميليونها کارگر و بى حرمتى و هيچ انگاشتن زنان و گسترش دستگاه سرکوب و قتل عام غلطى کرده اند؟ "راديکال" هايتان هم عليه هر تلاش انقلابى و مستقل در جامعه است و اساسا با همين خود را توصيف ميکند. اصلاحات واقعى و مبارزه براى اصلاحات را کارگران و زنان و دانشجويان و نسل جديد پيش ميبرند نه شما. مبارزه براى بهبود و آزادى و رفاه و رفع تبعيض قلمروهائى است که پرچم آنها توسط کارگر و کمونيسم جامعه برافراشته شده است. حتى خاتمى٬ يعنى نهايت قبله آرمانى همه شما٬ محصول اين فشار از پائين بود و نه جنبشى براى "اصلاحات" در بالا! اما ايندوران تمام شد. مرده تاريخى را نميتوان زنده کرد. و شما هم اين را ميدانيد. امر شما دفاع از جمهورى اسلامى است و هميشه کسى را براى دفاع پيدا ميکنيد. امر ما نفى جمهورى است. از عقب راندن آن و تحميل خواستهاى آزاديخواهانه و هر اصلاح و بهبود کوچکى در زندگى واقعى مردم تا نفى آن همراه با نظام اقتصادى اى که اين حکومت جنايتکار روبناى سياسى آنست. ما تفاوتهاى ميکروسکوپى در ميان بالائيها را ميبينيم. سياست دفاع از کل اين پديده شنيع و عقب مانده را توسط سياسيون و روشنفکران شرق زده ايرانى ميبينيم. تلاششان براى گذاشتن نقطه سازشهاى پشت سر هم به مبارزه مستقل طبقه کارگر و مردم آزاديخواه را ميبينيم. سياست ما اينست که کل تلاش اين کمپ ارتجاعى را به شکست بکشانيم. اين جدال ويژه موسوم "انتخابات" نيست. قديمى تر و تاريخى تر است. موسم مضحکه "انتخابات" تنها يک عيد قربان ديگر براى جنبش ملى اسلامى و اپوزيسيون فلک زده ناسيوناليست است. يک کارناوال ديگر جنايتکاران که به اپوزيسيون آخوند و اسلام زده ايران فرصت مجيزگوئى سياسى دهد. براى ما اين دوره تشديد مبارزه عليه کل حکومت اسلامى است. تفاوتهاى ما با شما بنيادى و اجتماعى و طبقاتى است. تاکتيکى نيست.
رئيس جمهور "تحريمى" ها
يک بحث جديدتر اپوزيسيون طرفدار رژيم اينست که احمدى نژاد "رئيس جمهور تحريمى هاست". ميگويند تحريم باعث شد که احمدى نژاد بيايد و اين مصيبت ها دوچندان شود! ظاهرا مسئول فلاکت مردم و چپاول حکومتى ها و فربه شدن سرمايه داران نوکيسه و تروريسم و بمب ساختن و هر جنايت ديگر جمهورى اسلامى ما "تحريمى" ها هستيم. اصلا سياست "تحريم" ما باعث سرکار آمدن احمدى نژاد شده است! هوش و ذکاوت را ميبينيد؟ اين منطق را اگر بسط دهيد نتيجه اين ميشود که هيتلر و موسولينى و طالبان و بن لادن و خمينى و همه جنايتکاران بنام تاريخ محصول مخالفين آنها بوده اند. مسئول فاشيسم آنتى فاشيستها هستند! مسئول فقر و فلاکت نه سرمايه داران و نظامشان بلکه کارگران و کمونيستها هستند! مسئول مردسالارى و زن ستيزى طرفداران برابرى زن و مرد هستند! مسئول وجود و بقا خرافه مذهب آته ئيست ها و ماترياليست ها هستند!
اين منطق را اگر همينطور بپذيريم٬ ما با افرادى روبرو هستيم که حتى نميفهمند چه ميگويند تا چه رسد به اينکه بفهمند سياستى اتخاذ کنند که "اصلاحى" در زندگى مردم پديد بيايد. اما حقيقت اينست که اينها خوب ميفهمند چه ميگويند. اينها کسانى اند که آگاهانه مشغول کلاهبردارى سياسى اند. هدف سياسى روشن شان بسيج جامعه پشت جمهورى اسلامى است. آقايان بسيار با ذکاوت! باور بفرمائيد اگر مخالفت همين مخالفين و مبارزه شرافتمندانه شان نبود٬ جمهورى اسلامى در ايران کارى کرده بود که طالبان در افغانستان در ذهنيت عليل شما "اصلاح طلب" تلقى ميشد. اگر جمهورى اسلامى نتوانسته حکومت نوع طالبان را در ايران مستقر کند دليلش اينست که اين جامعه و اين مردم و جنبشهاى سياسى ريشه دارش اجازه چنين غلطى را نداده اند. فوج فوج اعدام و سرکوب و توحش هنوز نتوانسته الگوى حداقل جمهورى اسلامى را به جامعه ايران تحميل کند. مخالفين جدى سياسى و "تحريمى" ها هيچ کارى نکرده باشند کنار اين حکومت نايستادند٬ شما اما از خمينى تا خامنه اى و رفسنجانى و خاتمى و موسوى و هر مرتجعى حمايت کرديد و هنوز ميکنيد. اين نظام شماست و اينها شخصيتهاى سياسى جنبش شماست. رندى آخوندى هم حدى دارد. نعل وارونه نزنيد!
منطق توده مردم٬ منطق احزاب سياسى
يک بحث ميتواند اين باشد که مردم زمانى که آلترناتيو بلافصل ندارند دراين فرصت استفاده ميکنند تا شر کمتر سرکار بيايد. ما درک ميکنيم که رژيم اسلامى گرو کشى ميکند٬ نان و کار و شناسنامه مستخدمين دولتى را گرو ميگيرد٬ و عده اى را وادار ميکند دراين مضحکه شرکت کنند. عده اى هم از سر اينکه تقابلى با جمهورى اسلامى ندارند و دراين رژيم عليرغم مخالفتهاى فرهنگى وضعشان خوب است حتما شرکت ميکنند. اين سياست بيشتر طبقه متوسط آن جامعه است. ابواب جمعى خود رژيم و تقلب و چند برابر کردن ورقه هاى "راى" بجاى خود. در بسيارى اوقات منطق و شم سياسى توده مردم در يک واقعه سلبى عمل ميکند. راى به خاتمى يکمورد آن بود. سياست يک حزب سياسى سرنگونى طلب نميتواند دنباله روى از تاکتيک توده مردم باشد. حتى اگر آن تاکتيک هوشيارانه باشد. حزب سياسى اى که با هر توجيه دراين نمايش شرکت ميکند٬ آنهم در شرايطى که نه نانش را گرو گرفتند و نه فشارى امنيتى روى سرش است٬ دارد ترجيح و انتخاب سياسى اش را بيان ميکند. چنين حزبى در نگاه مردمى که به اشتباه به سياست "شر کمتر" رو مى آورند هم ارج و قربى پيدا نخواهد کرد. مردم با هر محاسبه اى اشتباه ميکنند که در کارنوال جنايتکاران شرکت کنند چون فقط براى اين نظام وقت ميخرند. به طريق اولى و هزار بار بيشتر احزاب سياسى اى که اين رژيم و انتخاباتش را قبول ندارند نميتوانند پشت مردم قايم شوند و سياست "شرکت در انتخابات" را اتخاذ کنند. اين عين کلاهبردارى سياسى و اپورتونيسم است. اين تبديل شدن اين جريانات به حزب توده بى آبرو و هميشه طرفدار اسلام و آخوند است.
پاسخ کارگران "نه" است!
کارگران سر سوزنى در بقدرت رسيدن اين و يا آن جنايتکار حرفه اى منفعت ندارند و نبايد نيروى اين مضحکه شوند. تبليغات خانه کارگر و جنبش ملى اسلامى و وعده هاى موسوى مبنى بر "حمايت از توليدات داخلى" و تلويحا ايجاد کار و شغل کشک است. کار اينها دادن وعده هاى پوچ در ايندوران و تداوم سياست سرکوب و فقر و استثمار است. اين دولت سرمايه داران اسلامى است که ضد منافع مستقل طبقه کارگر و ضد هر تلاش نيمچه آزاديخواهانه است. اين دولت مرتجع ترين بخش بورژوازى است که امورش بدون کوبيدن طبقه کارگر نميگذرد. کارگران با شرکت در مضحکه "انتخابات" تنها زنجيرهاى اسارت شان را محکم تر ميکنند. کارگران نبايد مهر تائيد پاى حکومت ارتجاع اسلامى بگذارند. در شرايطى که اين حکومت فعال کارگرى را به جرم شرکت در اول مه زندان و شکنجه ميکند٬ هر سازمان و تشکل مستقل کارگرى را ميکوبد٬ هر نوع آزادى سياسى و حقوق شهروندان را به خشن ترين شکلى پايمال ميکند٬ هر درجه راى کارگران به آن بدوا عليه خود جنبش کارگرى است. کارگران و مردم منزجر از جمهورى اسلامى نبايد به نيرو و سياهى لشکر اين يا آن بخش ارتجاع تبديل شوند بلکه بايد جنبش مستقل طبقاتى خود را تحکيم کنند.
دوره امروز دوره اعتراض راديکال کارگران عليه کليت نظم سرمايه و برافراشتن پرچم آلترناتيو کارگرى است. موسوى و کروبى و احمدى نژاد و خامنه اى و جمهورى اسلامى سرمايه داران بايد گورشان را گم کنند. کارگران بجاى راى به موسوى و هر مرتجع بورژواى ديگر بايد بفکر اداره جامعه باشند. بايد از کل طبقه حاکم خلع يد سياسى و اقتصادى کرد. طبقه ما چيزى براى حکومت کردن کم ندارد. صدها و هزاران رهبر کارگرى و کمونيست و سوسياليست و آزاد انديش در آن جامعه وجود دارند که بهترين نمايندگان و صلاحيتدارترين افراد در هر انتخابات واقعى براى حکومت هستند. دليلى ندارد ما به ارتجاع عليه خودمان سوبسيد بدهيم. زنان اشتباه ميکنند که به حکومتى راى دهند که آپارتايد اسلامى و جنسى پرچم و هويت آنست. جوانان اشتباه ميکنند که به حکومتى راى دهند که کرور کرور اوباش را براى سرکوب روزمره شان در خيابانها بسيج کرده است. فريب تبليغات پوچ و عوامفريبى اسلامى را نخوريد و دست رد به سينه کليه اين جماعت بزنيد. کسانى که با توهم دراين ماجراى مضحک شرکت ميکنند و اميدوراند که "تغييرى ولو کوچک" ايجاد شود٬ بسرعت توهماتشان پودر خواهد شد و پشيمان ميشوند. موسوى و کروبى و ديگران کپى رنگ و روفته خاتمى هم نيستند. او که نتوانست غلطى بکند و حتى نتوانست از دوستان نزديکش دفاع کند٬ مردم بجاى خود٬ مخالفين را هم که دسته دسته قتل عام کردند. دراين توهم محض نبايد شريک شد. در اين فضاى مسموم نبايد دنباله رو شد. شرکت در اين مضحکه اشتباه محض است و تنها نيرو به حکومتى ميدهد که حتى کانديدهايش آن را در لبه پرتگاه ميبينند.
براى عقب راندن احمدى نژادها و جماعت بيشتر قداره بند و کل رژيم اسلامى٬ سياست اصولى نه شرکت دراين مضحکه است و نه کاسه گدائى "مطالبه محورى" دوقلوهاى ملى مذهبى و شرکا. سياست اصولى برافراشتن پرچم خواستهاى واقعى و اصيل و تقويت جنبش مستقل آزاديخواهانه عليه کل اين بازى است. در فرصت "انتخابات" کارگران بايد صدايشان را براى دفاع از خواستهاى مستقل شان٬ در دفاع از رهبرانشان و آزادى کليه زندانيان سياسى٬ در دفاع از حق تشکل و اعتصاب و رفع محدوديت و ممنوعيت از سازمانهاى مستقل کارگرى بلند کنند. اگر بالائى ها در يک نمايش عوامفريبى گونى گونى وعده ميدهد ما هم ميتوانيم بگوئيم؛ دستمزد بيشتر٬ تشکل مستقل٬ بيمه بيکارى٬ لغو کار قراردادى٬ آزادى اعتصاب٬ آزادى هاى سياسى٬ آزادى فورى کليه زندانيان سياسى٬ لغو کليه احکام عليه مخالفين سياسى٬ لغو مجازات اعدام٬ لغو حجاب٬ آزادى و برابرى کامل زن و مرد٬ و زندگى مرفه و شايسته انسان قرن بيست و يکمى ميخواهيم! اگر اين خواستها در جمهورى اسلامى قابل تحقق نيست٬ که نيست٬ پس بايد اين نظام را از سر راه خوشبختى و سعادت مردم جارو کرد. سياست ما تقويت مبارزه و جنبش مستقل طبقاتى مان و بسيج نيرو حول آلترناتيو طبقه کارگر براى آزادى از جمهورى اسلامى و نظام سرمايه دارى در ايران است. اين انتخاب ماست. *